TITUS
Zahiri Samarqandi, Sindbad-Name
Part No. 2
Previous part

Section / Image: 2 
Page: 37 
Line: 9  روزى درين معنى فکرتى مى کرد، و يکى از مخدّراتِ حرم کى با
Line: 10 
جمالِ کياست کمالِ فراست داشت و بسرمايهء شهامت و پيرايهء حذاقت متحلّى
Line: 11 
بوذ در پيشِ تختِ شاه بخدمث حاصر آمذه بوذ، و آثارِ تفکّر و دلايلِ تغيّر در
Line: 12 
ناصيهء پادشاه مشاهدت مى کرد، فامّا بمجرّدِ تفرّس تجسّس جايز نمى شمرد کى
Line: 13 
لايقِ مروّت و موافقِ خدمت نمى آمذ، چه از صمايرِ ملوك استخبار کردن و از
Line: 14 
سرايرِ ايشان استفسار نموذن بابتِ خرذمندان نبوَذ، و چون فکرتِ شاه
Line: 15 
بتطويل کشيذ و آثارِ حزن بحّدِ اکسار انجاميذ مخدَّره بطريقِ تلطّف تعرّف
Line: 16 
احوال نموذن ساخت، و از موجبِ تغيّر بحث گرفت و گفت: مدّتِ عمرِ شاه
Line: 17 
بِامدادِلطفِ کردگار با امتدادِ روزگار مقرون باذ، بحمداللّه و منّه جهان
Line: 18 
بعواطفِ عدلِ شاهى معمور است و جهانيان بلواطفِ فصلِ پادشاهى مسرور
Page: 38  Line: 1 
اند، اقليمِ ملك بداذ و عدل آباذست، و رعيّت از کُلَف و مُؤَن آزاذند، و دوستان
Line: 2 
بذين حصرت تقرّب مى کنند و دشمان ازين دولت تجنّب مى نمايند، طاوسِ
Line: 3 
کامرانى در رياضِ امانى جلوت مى کنذ، و سيمرغِ سيادت در باغِ سعدات
Line: 4 
مى خرامذ، و باطراف و اکنافِ عالم صيت عدلِ او ساير است، و ببرّ و بحرِ
Line: 5 
گيتى ذکرِ فصلِ او داير:


Line: 6  شعر ‏(طويل)‏
Line: 7 
فسار به مَن لا يسيرُ مُشِمرّﴽوغنَّى به مَن لا يُغَنّىِ مُغَرِّدا


Line: 8  پاذشاه ـ کى همواره بکامِ نيك خواه باذ ـ در حرمِ اين ارم متغيّر است، و در
Line: 9 
غياصِ اين رياض متفکّر، و آثار تغيّر و تفکّر در بَشَرَهء ميمون کي صحيفهء اقبال
Line: 10 
و ديباجهء حلال است مشاهده مى توان کرد، باعثِ اين تغيّر و موجبِ اين
Line: 11 
تفکّر چيست، اگر بنده را محرم دارذ اطلاع فرمايذ، تا در تحمّلِ اَعباى آن حال
Line: 12 
شرايطِ موافقتِ طاعت دارى و رسم مظاهرتِ خدمتگارى بجاى آرذ، و بر
Line: 13 
حسبِ استطاعت و مقدارِ طاقت طاعت و مطاوعت نمايذ، غبارِ غموم و صداى
Line: 14 
هموم از سطحِ آينهء خاطرِ ێاطر بز ذايذ:


Line: 15  بيت ‏(هزج)‏
Line: 16 
فرمان ترا کى هست نافذبر جان رهى کشذ به پيشت


Line: 17  پادشاه چون لطفِ مفاوصت و حسنِ محاورتِ مخدَّره کى حقوقِ سابق
Page: 39  Line: 1 
و اهليّتِ اعتمادِ لاحق داشت بديذ گفت: موجبِ فکرت و صجرتِ من مخافتِ
Line: 2 
اعداى مملکت و موافقتِ اولياى دولت نيست کى حصنِ مُلكِ من عدل است،
Line: 3 
و قواعدِ هر دولت و اساسِ هر مملکت کى بر بنياذِ عدل و نصفت نهاذه شوذ
Line: 4 
از حسدِ دوستان و مکرِ دشمنان در پناهِ عصمت مانذ، و از مداحلتِ خصمان
Line: 5 
و مزاحمتِ متعدّيان در جوارِ سلامت آيذ:


Line: 6  بيت ‏(خفيف)‏
Line: 7 
عدل کن زانك در ولايثِ دلدرِ پيغمبرى زنذ عادل


Line: 8  فامّا ندان کى جِدِّ روزگار بى هَزْل و قبولِ او بى عَزْل نيست، بر اثرِ
Line: 9 
هر سورى ماتمى دهذ و از پسِ هر شاذيغمى پيش آرذ، و آدمى را از تجرّعِ
Line: 10 
کأس اجل و تحمّلِ صربت شمشيرِ بو بحيى چاره نيست


Line: 11  شعر ‏(کامل)‏
Line: 12 
الموتُ آتُ و النفوسُ نفائسُو المُسْتَغِرُّ بما لدَيه الاحمُق


Line: 13 
رباعى
Line: 14 
اى آنك تو در زيرِ چهار و هفتيوز هفت و چهار دايم اندر تفتى
Line: 15 
غم خور دايم کى در رم آگفتياين مايه ندانى کى چو رفتى رفتى


Page: 40 
Line: 1  هر آينه روزى نداى اجل سماع بايذ کرد و مملکت و دولت را بصرورت و داع بايذ
Line: 2 
نموذ، کى بهار بى خزان و وصل بى هجران نبوَذ، مرا عقب و خلفى نيست کى بر
Line: 3 
سريرِ مملکت نشينذ و اين منصبِ پادشاهى را از تعرّضِ استيلاى دشمان صيانت
Line: 4 
کنذ، و از تزاحمِ خصمان و تواردِ مزاهمان نگاه دارذ، و رعاياى اين ممالك
Line: 5 
بمدّتِ ملكِ ما در دامن امن و فراغت و خصب و رفايت اعتياد و عادت گرفته
Line: 6 
اند و با تخفيف و ترفيه الف يافته، و آبا و اجدادِ ايشان بغذاى احسان پرورده شذه
Line: 7 
و بنين و بناتِ ايشان در مهدِ عهدِ دولتِ ما بشيرِ کرم نشو و تربيت يافته، اگر
Line: 8 
پادشاهى جاير بر ايشان قادر گردذ و صرصرِ قهر بر ايشان و زذ در هاجرهء
Line: 9 
حادثه و حرارتِ حرورِ ظلم و صَيم روز چگونه گذارند، و در شبهاى يلداى
Line: 10 
ظلم کيآفتاب ملكِ من بمغربِ زوال افول نمايذ چراغِ فراغ چگونه افروزنذ،

Next part



This text is part of the TITUS edition of Zahiri Samarqandi, Sindbad-Name.

Copyright TITUS Project, Frankfurt a/M, 10.12.2008. No parts of this document may be republished in any form without prior permission by the copyright holder.