Chapter: 2 Section / Image: 1 Page: 68 Line: 4و در حرمِ شاه کينزکى بوذ اين جهانى، و مدّتها عاشقِ جمالِ Line: 5اين پسر بوذه، و چون بر کعبهء وصالِ او ظفر نمى يافت، در باديهّ فراقِ او متحّير Line: 6ماند بوذ، و از وصالِ او بخيال خرسند شذه، و در شبهاى يلداى فراق، Line: 7دفترِ مسرّتِ اشتياق، بر طاقِ افتراق نهاذه، و با طايفِ خيالِ جمالِ او، Line: 8از لطايفِ وصالِ او شکايت مى نموذ، و مى گفت:
Line: 9شعر (تويل) Line: 10فلولا رجاءُ الوصلِ ما عِشتَ ساعةًو لولا مکانُ الطيفِ لم أتهجّعِ
Line: 13عشقِ دامن گير گريبانِ تدبير گرفت، و با شحنهء سهوت گفت: اگر هيچ وقت Line: 14وصل را تدبيرى، و اجتماع را تقديرى خواهذ بوذ، وقتست کى اين خار از پاى Line: 15بيرون کرده شوذ، و اين درد و فرموذه آيذ. پس بحصرتِ شاه رفت، Line: 16و گفت: اگر رأىِ اعلىِ شاه کى منبعِ جلال، و مطلعِ کمال است، صلاح بينذ Page: 69Line: 1شاه زاده را بحچرهء بنده فرستذ، کى اين دُرِّ يتيم چون از ماذر يتيم ماند، دايگىِ او Line: 2من کرده ام، و بمهرِ ماذرانش من پرورده ام؛ باشذ کى با من سخن گويذ، و از Line: 3مکنونِ سينه و صميرِ باطن اطلاعى دهذ
This text is part of the TITUS edition of Zahiri Samarqandi, Sindbad-Name.
Copyright TITUS Project,
Frankfurt a/M, 10.12.2008.
No parts of this document may be republished in any form
without prior permission by the copyright holder.