TITUS
Zahiri Samarqandi, Sindbad-Name
Part No. 14
Previous part

Section / Image: 12  
Page: 52  
Line: 14   شاه بذين سبب متفکّر شذ، و آثارِ تغيّر بر صفحاتِ وَحَبناتِ او صاهر
Line: 15  
گشت. وزرا و ندما زبانِ استفسار بگشاذند، کى موجبِ تغيّرِ طبعِ کريمِ پاذشاه
Line: 16  
چيست؟ گفت:

Page: 53  

Line: 1   بيت ‏(هزج)‏
Line: 2  
آنرا کى غمى بوَذ کى بتوانذ گفتغم از دِل خوذ بگفت بتوانذ رُفت


Line: 3  
شعر ‏(متقارب)‏
Line: 4  
و قائلَةٍ ِلْم عَرَتْكَ الهموُمُو امْرُكَ مُتثَلُ فى الاُمَم
Line: 5  
فَتلْتُ دَعينى على غُصّتيفإِنَّ الهُمُومَ بقدرِ الهِمَم


Line: 6   آرى خوش دلى عنقاى مُغرب، و کبريتِ احمر، و زمرّدِ اصفر است. هر کسى را
Line: 7  
بقَدرِ همّت، ولايقِ حالت، فکرتى و حيرتى است:


Line: 8   بيت ‏(هزج)‏
Line: 9  
آنکس کى دلى خوش بجهان آوردستاز خانهء سيمرغ نشان اوردست


Line: 10   پس فرموذ: بدانيذ کى خاطرم را بجانبِ اين فرزند نظرى عظيم و التفاتى
Line: 11  
تمام است، و تا اين غايت منتظر مى بوذم، کى در رياضِ طبعِ او نهالى از عقل
Line: 12  
بثمرهء علم رسذ، يا در چمنِ دلِ او خُصرتى و نَصرتى ظاهر شوذ، کى بسِمَتِ
Line: 13  
علم موسوم و مذکور گردذ، خوذ سندباذ پُتك بر آهنِ سرد مى زذه است
Line: 14  
و بر روى آب نقش مى کرده، و راست گفته اند:


Line: 15   شعر ‏(بيت)‏
Line: 16  
فَقْرُ الجهولِ بلا قلبِ الى اَدَبٍفَقْرُ الحِمَار بلا رَأسٍ الى رَسَنِ


Page: 54  
Line: 1  
بيت ‏(رمل)‏
Line: 2  
هست بُردن علم و دانش نزدِنادان همچنانك
Line: 3  
پيشِ کر بربط سراى و پيشِ کور آينه دار


Line: 4   آخر آوازى در کوهى دهى، صدائى باز دهذ، و در تّلِ ريگ چاهى کَنى. آبى
Line: 5  
پذيذ آيذ، اادتِ تعليم، و افاصتِ تلقينِ سندباذ را اثر کم ازان نبوَذ. مثال داذ
Line: 6  
تا سندباذ را حاصر کردند، واين معانى شرح داذ. و گفت: اسبِ توسنى را کى
Line: 7  
برايصى دهند، تعليمِ رايص در دقايقِ رياصت بهيمه را مُرتاض مى گردانذ، و معلَّم
Line: 8  
و مهذّب مى کنذ، تا باشاراتِ عنان، و حرکتِ رکاب، بر خفيّات و جليّاتِ
Line: 9  
ارادتِ او مطّلع و مُشرِف مى شوذ. توستى را کى باعثِ و حشم است،
Line: 10  
و داع ميکنذ، و طبعِ بهيمى را کى داعيهء بى خويشتنى، و مهيّجِ خليع العذارى
Line: 11  
است، از خوذ دور مى گردانذ، و آن در مدّتى يسير تيسير مى پذيرذ. چرا
Line: 12  
بايذ کى قريحت و جبلّت شاه زاذه، کى از ارومهء کرام، و دوحهء اشراف است،
Line: 13  
با چندين مواظبت و مداومت، و مشقّتِ تعلّم، و محنتِ تعليم، با ادت و حکمت اِلف
Line: 14  
نگيرذ؟ و نهالى کى زيتِ حمنِ دين و دولت، و آرايشِ باغِ ملك و ملّت خواهذ
Line: 15  
بوذ، مثمر نگردذ؟ مگر در تربيت و رعايت جانبِ عزيزِ او غفلت و تقصيرى
Line: 16  
جايز داشته اى؟ سندباذ چون اين مقدّمات بشنيذ بر پاى خاست، و از شاه
Line: 17  
و حاصران دستور خواست، و گفت: بقاى اکابر دولت، و اماثلِ حصرت، در
Page: 55   Line: 1  
ظلالِ جلال و مزيدِ اجلال باذ! تمهيدِ اعذار در مقابلهء اين خطاب اگر اجازت
Line: 2  
بوَذبگويم. رمودند: بگوى! سندباذ گفت: بر راى شريفِ بزرگان کى
Line: 3  
ستارگانِ آسمانِ فصل، و رياحينِ بوستانِ عدل اند، پوشيذه نمانذ کى اين
Line: 4  
مدّاح دولتِ عاليه را در فنونِ علوم، و صنوفِ حِکَم ، تجرّى ظاهر است، و در
Line: 5  
تجاربِ حوادث تفکّرى صايب، و مدّتِ عمر در تعليم و تعلّم، و افادت
Line: 6  
و استفادت گذاشتست، و اگر صورتِ اين حال در معرضِ تقصير است، من
Line: 7  
تقصير روا نداشته ام، و هر مُقاسات و اجتهاد کى ممکن گردذ، و تصوّر پذيرذ،
Line: 8  
تقديم نموذه ام. امّا بيتأييدِ آسمانى، و عنايتِ ربّانى، بحيلتِ بشرى، سعداتِ مقصود
Line: 9  
جمال نمى نمايذ، و انواع تدابير، موافقِ انوارِ تقادّير نمى آيذ، و چهرهء مطلوب
Line: 10  
نقاب از چهرهء وجودِ خوذ بر نمى دارذ، ما کُلّ مَنْ طَلَب وَ جَدَّ و جَدَ وَمَا
Line: 11  
کُلّ مَنْ ذَهَبَ وَرَدَ


Line: 12   شعر ‏(کامل)‏
Line: 13  
وَ لَرُبَّمَا فَاتَ المرادُ وما بهِفوتُ و لکنْ ذاكَ بَجْتُ الطالِب


Line: 14   و چون حقيقتِاين حال تأمّل مى کنم، کارِ من با شاه زاده همان مزاج دارذ،
Line: 15  
کى پيل و پيل بان با پادشاهِ کشمير. حاصران پرسيذند: جگونه بوذ آن
Line: 16  
داستان؟ بگوى!


Next part



This text is part of the TITUS edition of Zahiri Samarqandi, Sindbad-Name.

Copyright TITUS Project, Frankfurt a/M, 10.12.2008. No parts of this document may be republished in any form without prior permission by the copyright holder.